حکایت مدیریتی (کمک)
روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد ...
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!
یک یوگیست به او گفت: این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!
یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که: خواستن توانستن است!
یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهایت هم می شکست!
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
یک روحانی او را دید و گفت: حتماً گناهی انجام داده ای!
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
سپس فرد بیسوادی گذشت، دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد...!
نتیجه:
آنکه می تواند انجام می دهد و آنکه نمی تواند انتقاد می کند.
(جرج برناردشاو)
شهروز صبوری از استان آذربایجان شرقی و شهر شبستر هستم . لیسانس مدیریت بازرگانی و فوق لیسانس مدیریت اجرایی و هم اکنون دانشجوی دکترای مدیریت کارآفرینی هستم. مدیر گروه مدیریت دانشگاه آزاد واحد خامنه و مدرس سایر دانشگاه های آزاد و پیام نور شهرستان شبستر بوده و دروس رشته های مدیریت و حسابداری را تدریس میکنم.همچنین مشاوره های مدیریتی , اقتصادی و تحصیلی را به علاقه مندان ارائه مینمایم.