روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد ...

یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!

یک یوگیست به او گفت: این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!

یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که: خواستن توانستن است!

یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهایت هم می شکست!

یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!

یک روحانی او را دید و گفت: حتماً گناهی انجام داده ای!

یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!

یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!

یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!

سپس فرد بیسوادی گذشت، دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد...!



نتیجه:
آنکه می تواند انجام می دهد و آنکه نمی تواند انتقاد می کند.

(جرج برناردشاو)